آخرین باری که دست به نوشتن متن بردم بر می گرده به یک روز بعد از فوت مهسا امینی. اون روزی که متنم را نوشتم یادم میاد موقع نوشتن متن ذهنم یاری نمی کرد که اسم اون شخص مهسا امینی بوده ولی الان دیگه همه روی کره زمین اگر اهل اخبار بوده باشن یک درکی از اون اتفاق و اون اسم پیدا کردن. راستش نوشتن کار هر کسی نیست و من همیشه تحسین می کنم نوشته ها و تحلیل هایی که می خونم را و کار سختی هستش که با نظم و به نظم نوشتن را آدم بتونه ادامه بده.
از حال و روز این روزهای ایران که خیلی سخت شده حرف زدن. توی جامعه بین الملل دیگر ما ایرانیها مجبور بخود زنی شدیم و حاضریم حتی اگر هم در حال قضاوت شدن هم هستیم با خودمون و حکومتی که در حال گردوندن کشورمون هست یک فاصله بزرگ ایجاد کنیم. خوب دلیلش هم واضحه انقدر سخت هستش باور تصمیماتی که داخل ایران گرفته میشه که ما حاضریم با هر شکل و نمادی هم که شده بگیم ما خون و نژادمون از جنس حاکمیت ایران نیست.
چقدر جملات متفاوتی توی سرم میاد برای اینکه تعریف کنم چه کسایی هستن که با جون و دل دنبال اتفاق افتادن یک انقلاب فراگیر توی ایران هستن. برداشت شخصی من از دسته های مختلفی که سخت تحت تاثیر اقدامات حاکمیت قرار گرفته و دنبال کنار گذاشتن حاکمیت فعلی هستش:
1- زنان ایرانی که صدای یک عمر توهین توی وجودشون با هر لحظه از اعتراضشان هست
شاید این لحظه که این متن را می نویسم برای هیچ کسی دیگه سوالی نیست که رهبری تمام این اعتراضات با زنان ایرانی هستش که از جای جای موقعیت های خودشون استفاده کردن و نشان دادن که برای خواسته هاشون از جون و دل مایه می گذارن و برای تغییر آینده ایران چقدر محکم هستن.
دیدن این که چه تعداد ورزشکار زن با ریسک کردن زندگی ورزشی خودش این موضوع را در حال ادامه دادن هستش.
با دیدن اینکه چه تعداد هنرمند زن با ورود به اعتراض آینده کارهای هنری خودشان را بشکل دیگری رقم زدن.
با دیدن اینکه
2- چه دردناک هستش که این اعتراضات قومیت های مختلف را با شکل های مختلف از برخورد مواجه کرد
چه دین و آیینی هستش که قانون و مذهب اجراییش برای کردها، ترکها و بلوچها هزاران جور برخورد خشن را پیشنهاد می کند که انگار این نسل سزایشان خشونت است و شهرهای مذهبی کنترل افکار حکومتی و قوای نظامی را دست می گیرند.
چه دردناک درحال رنجاندن کردها هستیم که شاید دنبال شنیدن یک عذرخواهی از روز اول این حادثه بودن
چه دردناک برای ترکها نسخه پیچیده میشه که نیروی نظامی بسمت آذربایجان ارسال می کنیم
چه دردناک بلوچ را ترور کردیم و مسلمانهاش را تهدید برای گرفتن رفاه نداشته مردمشان
3- خارج از ایران ما ایرانیها چه یکصدا شدیم برای شکستن این نظم پوشالی و اعلام وجود توی عرصه بین الملل
کم کم حضور ایرانیهای خارج از ایران در حال هضم شدن داخل یک فرهنگ دیگر بود که صدایی از همبستگی و یکدلی بین همه آنها ایجاد شد چرا ایرانیهای خارج از کشور برای
این مطلبم را نتوانستم تمام بکنم ولی امیدوارم بتونم توی آینده وقت پیدا کنم و برگردم برای تمام کردنش.